دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 92 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خود پنداره
خود : مفهوم خود [1]و مطالعه آن در طول تاریخ بشری همواره مورد توجه بودهاست و فیلسوفان و متفکران دربارۀ آن بسیار اندیشیده و نگاشتهاند. اغلب محققان معتقدند مطالعه خود با نوشتههای فیلسوف و روانشناس ویلیام جمیز[2] (1948-1890) آغاز شد. جیمز (1892) خود را به دو نوع فاعلی و مفهولی تقسیم کرد (دورنر، 2006).
خود فاعلی دائماً تجارب حاصل از ارتباط با مردم، اشیاء وقایع را به نحوی کاملاً ذهنی سازمان داده و تغییر مینماید، خود مفهولی مجموعۀ آن چیزهایی است که شخصی میتواند آن را مال خود بنامد. به عنوان مثال در عبارتی نظیر من در بارۀ خودم فکر میکنم، من به عنوان متفکر معنی فاعل اشاره میکند در حالی که خودم به خود به عنوان موضوع تفکر اشاره دارد. (راجرز، 1369). ویلیام جمیز (1890) معتقد بود هر تجربهای که متضمن اشاره به خود باشد، ، احساس فرد نسبت به بهزیستی و خود ارضامندی را تحت تأثیر قرار میدهد (مجازی دلفارد، 1368). چارلز[3] (1976) معتقد است خود طی پنج ماه اول زندگی پدید میآید و پس از آن به سرعت رشد میکند. ولی خود را مجموعه صفاتی میداند که فرد را منحصر به فرد میسازد، در واقع خود، مرکز وجود هر فرد[4] محسوب میشود. (چوکو[5]، 2004).
خود مرکزی است که فرد به وسیلۀ آن از ابعاد مختلف انسانی خود آگاه میشود. نقشهایی که فرد بازی میکند ممکن است به طور همزمان مواردی را از قبل خود به عنوان یادگیرنده، خود به عنوان فرزند، خود به عنوان ورزشکار، خود به عنوان دوست، به عنوان فرد مذهبی شامل میگردد.خود چند بعدی است و می توان گفت این جنبۀ آن برای شکلگیری خود پنداره مهم است. (رات و جاکوبز[6] به نقل از چوکو، 2004).
2-3-1 تعاریف خود پنداره
در ادبیات تحقیق خودپنداره برخی اوقات به طرحوارۀ خود[7]، بازنمایی خود[8]، تصویرخود[9]، ادراک خود[10]، تعریف شدهاست. خود پنداره مفهومی روان شناختی است که احساسها، ارزیابیها، نگرشها و نیز مقولههای توصیفی ما از خودمان را در بر میگیرد. خودپنداره در بیرون، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری و در درون چگونگی احساس ما را در بارۀ خودمان و جهان اطرافمان نشان میدهد (کیامنش و پور اصغر، 1385).
برن[11] (1984) خودپنداره را نگرشها و احساسات و دانش فرد در مورد تواناییها، مهارتها، ظاهر و پذیرش اجتماعی خود میداند، این تعریف ابعاد مختلف شناختی، ادارکی و عاطفی را در مورد خودپنداره مورد توجه قرار میدهد. به اعتقاد چارلز (1976) خودپنداره شامل اسنادهای بدنی، رفتارها، باورها، ارزشها، علایق و استعدادها میشود و در کل هر چیزی را که در بارهی ماست و ما در بارهی خودمان باور داریم در بر میگیرد (نصیری، 1377).
خودپنداره یک مجموعه سازگارانه[12] از باورها در مورد خود است که برای معرفی خود به فرد و دیگران به کار می رود و صفات شخصیتی، ارزشها، احساسات اخلاقی ، آرزوها و تعهداتی که برای خود قابل تصور است را شامل میشود. خود پنداره به فرد اجازه میدهد در بافتهای اجتماعی گوناگون اسنادهای خودکار بکار ببرد و دامنهای از بازنماییهای رفتاری و کلامی خود را که برای تعاملات اجتماعی گریز ناپذیر هستند را مورد استفاده قرار دهد. (چاپلینگ[13]، 2000 به نقل ازنادری، 1392)
روانشناسان اجتماعی که در حوزۀ شناخت اجتماعی مطالعه میکنند به سازمان و وجوه مختلف خودپنداره توجه خوبی داشتهاند، آنان خودپنداره را به عنوان نوعی طرحوارۀ شناختی که یک نوع سازماندهی شناختی است میدانند که از تجارب گذشته فرد ناشی میشود و در طی آن به پردازش اطلاعات موجود راجع به خودش میپردازد (مارکوس[14]، 1997 به نقل از سلیمی، 1389)؛ به عبارت دیگر بعد از اینکه، به یک برداشت یا نگرش کلی رسیدیم این برداشت و نگرش ما به عنوان یک نوع صافی عمل میکند که به ما کمک میکند تا به دریافت و پردازش اطلاعات جدیدی راجع به خودمان بپردازیم. طرحوارۀ خود[15] یکی از مؤلفههای اصلی خود پنداره است که به عنوان کلیتی شخصی، اطلاعات و تجربیات بعدی در درون آنها روان سازی میشوند و خودپندارۀ پیچیدهتری را تشکیل میدهند (پورحسین، 1383).
خود پنداره شامل کلیه باورها، فرضیهها، تصورات و عقایدی است که فرد نسبت به خودش دارد این فرضیهها، باورها و تصورات فرد راجع به خودش در فرآیند به نام تصور از خود سازمان دهی میگردد و منظور از آن تصویری است که فرد از وجود خودش در ذهن دارد، این تصویر نشان دهندۀ رویکرد فرد به آنچه که دوست دارد باشد است و از آن برای توصیف خود برای خودش و دیگران استفاده مینماید. راجرز (1902) خودپنداره را مجموعۀ منظمی از ویژگیها میداند که فرد آن را جزئی از خودش تلقی میکند، او بر این باور است که هنگامی که ما با افراد پیرامون خود، والدین، دوستان و معلمان در تعامل میباشیم شروع به ایجاد خودپنداره میکنیم و این خودپنداره غالباً بر پایه ارزشیابیهای دیگران از ما شکل میگیرد. (فراهانی، 1378). خودپندار، دلالت بر مجموعهای منظم از نگرش ها و تصورات فرد در بارهی خودش دارد. (لوپز[16] و همکاران، 2001) که به فرد انسجام بخشیده و به ارزیابی وی از خودش کمک میکند (دیسپون[17]، 2003). علیرغم اینکه در گذشته، خودپنداره به عنوان یک ساختار تک بعدی تلقی گردیده لیکن بررسیهای اخیر نشان میدهد که این مفهوم دارای ساختاری چند بعدی بوده و اجزایی مستقل دارد (لوپز و کارمن[18]، 2002).
[1] self
[2] William jams
[3]. Charles
[4].Centre of the universe
[5]. Choko, A.K
[6]. Roth & Jacobs
[7].Self-Schema
[8]. Self -reperentation
[9]. Self image
[10]. Self pevception
[11]. Byrne
[12]. Adaptive set
[13]. Japling
[14]. Marcus
[15]. Self -Scbema
[16]. Lopez
[17]. Dypeson
[18].Carmen
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خودکنترلی
تفاوت های مهم فردی و قابل سنجش ویژگی های رفتاری را خودکنترلی می نامند. خودکنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(کریتنر وکینیکی[1] ۱۳۸۴).
خود کنترلی به عنوان اعمال کنترل خود به وسیله خود تعریف می شود(موراون و بامیستر[2]،2000).
خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات و احساسات نیست. برعکس،خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است، روش ابراز احساسات است به طوری که جریان تفکر را تسهیل کند(گلمن 1955 ،ترجمه پارسا1380).
از جمله فواید کنترل و تنظیم هیجانات کنترل سطوح برانگیختگی برای به حداکثر رساندن عملکرد، پشتکار داشتن، به رغم دلسردی و وسوسه، جلوگیری از واکنش مخرب در مقابل تحریک و عملکرد صحیح به رغم فشارهای وارده می باشد.
ناتوانی در تنظیم هیجان حاصل از مخالفت های اجتماعی و ترس از این گونه مخالفت ها گاهی آنقدر شدید است که بر تلاشهای فرد برای انجام عمل صحیح چیره می شود (شیپز، کاترین ومیرن2009).
وهمچنین فواید خود کنترلی بر روی حیطه های مختلفی همچون نگهداری رژیم غذایی(کاهان وهمکاران[3]، 2002 ). اختلال خوردن، سلامت روانی(تانجی و همکاران[4] 2004 )، سلامت جسمی(ریدر و دویت[5]، 2006 )، اعتیاد، خشم(دوال[6] و همکاران ، 2007 )
و جنایت(هیرچی[7]، 2004 )موردبررسی قرار گرفته است. این مطالعات نشان دادند که خود کنترلی در پیگیری اهداف طولانی مدت و والاتر برای فرد بسیار تاثیر گذار می باشد(بویر[8] وهمکاران، 2011 )، دیگر تحقیقات نیز رابطه بین فقدان خود کنترلی با رفتار مشکل ساز همچون مصرف الکل و استعمال دخانیات را نیز نشان داده اند(میراون و شمولی[9]، 2006 ).
اگر چه این چنین یافته هایی روشن ساختند که خود کنترلی در منع رفتار نامطلوب نقش دارد اما باید گفت که در برخی موارد خود کنترلی جهت شروع رفتار مطلوب نیز مورد نیاز است. در این راستا نیز یافته های دیگر نشان دادند که خود کنترلی بالا با عملکرد تحصیلی بهتر
(شودا و همکاران[10]، 1990 ) و رابطه بین فردی مثبت در ارتباط است(فینکل، کامپبل[11]،2001). فینکل، کامپبل با در نظر گرفتن این روابط نزدیک نشان دادند که خود کنترلی با سازگاری یا انطباق مرتبط است، که هم شامل منع پاسخ های نامطلوبی است که به طور بالقوه باعث ایجاد رفتار نامطلوب در فرد دیگر می شود و همچنین خود کنترلی در پاسخ های مطلوب و یا مفید نیز در گیر می باشد.
خودکنترلی، مراقبتی درونی است که بر اساس آن، وظایف محول شده انجام و رفتارهای ناهنجار و غیر قانونی ترک می شود بی آنکه نظارت یا کنترل خارجی در بین باشد.
هنگامی که کسی بی توجه به کنترل خارجی، تلاش خود را مصروف انجام دادن کاری که بر عهدة او واگذار شده است، کند و مرتکب خلافی از قبیل کم کاری و سهل انگاری نشود، از کنترل درونی بهره مند است.
به عبارت دیگر؛ هر گاه عامل کنترل کننده از خارج به داخل انسان منتقل شود، به طوری که شخص با اختیار و آگاهی به ارزیابی و اصلاح عملکرد خود در قالب استانداردهای مشخص و در جهت اهداف مطلوب بپردازد، خودکنترلی تحقق یافته است.
در این صورت، نظارت خارجی در تحقق چنین رفتاری که متضمن انجام وظیفه و ترک خلاف است، نقشی نداشته و تنها مراقبت درونی است که موجب رفتار مزبور می شود(جان بزرگی وهمکاران،1387).
شاید یکی از جامع ترین اهداف آموزش و پرورش در هر جامعه این باشد که به دانش آموزان آموزش داده شود که مسئولیت اعمال خود را بپذیرند؛ زیرا جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم، انتظار دارد که مدارس، هما نطور که خواندن، نوشتن و حل مسائل را به افراد آموزش می دهند، مسئولیت پذیری را نیز به آن ها بیاموزند تا به شهروندانی مسئولیت پذیر تبدیل شوند.
مسئولیت پذیری با مفهومی که منبع کنترل نامیده می شود، ارتباط دارد. منبع کنترل به ادراک فرد از آنچه باعث رفتارش شده است، اشاره دارد.
اگر فرد دریابد که اعمالش نتیجة عوامل بیرونی است، گفته می شود که او منبع کنترل بیرونی دارد. این نیروهای بیرونی ممکن است مربوط به مراجع قدرت یا وقایع اتفاقی باشند.
افرادی که چنین احساسی دارند، معتقدند که در آنچه برای آنها اتفاق می افتد، نقش کمی دارند. درواقع آنها خود را اسیر شرایط محیط بیرونی می کنند. شخصی که اعمالش را نتیجة عوامل درونی بداند، دارای منبع کنترل درونی است.
چنین افرادی خود را عامل اصلی اتفاقاتی که برای آنها رخ می دهد، می دانند. این افراد، به جای اینکه خود را اسیر رخدادهای بیرونی بدانند، وقایع بیرونی را حداقل و تا حدی تحت کنترل خود می دانند. افراد با منبع کنترل درونی، رفتارشان را منبع و عامل اصلی پاداش ها یا تنبیه ها می دانند؛ خواه اعمالشان به پاداش یا تنبیه منجرشود یا نشود.
به عبارتی دیگر، افراد با منبع کنترل درونی، نسبت به رفتارشان احساس مسئولیت می کنند. همین طور دانشجویان با منبع کنترل درونی، خود و توانایی هایشان را برای مقابلة رویدادها باور دارند.
به ویژه، آن ها باور دارند که این اعمالشان است که باعث به وجود آمدن رخدادها می شود نه وقایع تصادفی یا اشخاص صاحب قدرت؛ بنابراین، آنها انگیزش بیشتری دارند که برای رسیدن به اهدافشان رفتار مثبت انجام دهند (ورکمن[12] ترجمه محمداسماعیل،1383).
[1] Krenter & Keneki
[2] Mooraven & Bamester
[3] Kahan et all
[4] Tange et all
[5] Reider & Douet
[6] Doual
[7] Heirche
[8] Bouyer
[9] Miraven & Shomouli
[10] Shooda et all
[11] Fenkel Kampbel
[12] Verkman
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 115 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
تربیت معنوی
معنای لغوی تربیت:
در فرهنگ فارسی معین واژه تربیت را این گونه تعریف شده است:
(تَ یَ) [ ع . تربیة ] (مص م .) 1 - پروردن . 2 - ادب و اخلاق را به کسی آموختن . ؛ ~بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد. ؛ ~معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، (معین ،1363)
و همچنین در فرهنگ فارسی دهخدا تربیت چنین تعریف شده است:[ تربیت . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجه رابع رسند. (دره نادره چ شهیدی ص 12). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).]
2-2-2ریشه یابی معنای لغوی تربیت
واژه «تربیت» از ریشه «ربو» و از باب تفعیل است؛ چرا که کلمه ناقص، هنگامی که به باب تفعیل برده می شود ، مصدر آنها بر وزن تفعله می شود . مانند : تربیه ، تزکیه ، تحلیه و …(طباطبایی،1379،ص171)بنا براین، در این ریشه به نوعی می توان معنای زیادت و رشد را یافت و در موارد مختلف استعمال خود نیز این معنا را دارد .
عرب زبانان به تپه « رَبوَه» می گویند ، چرا که نسبت به سطح زمین برآمده تر است ، نفس زدن را «ربو» می گویند چرا که به هنگام نفس کشیدن سینه برآمده می شود و نیز « ربا » را بدین نام نهاده اند از آن روی که بر مال، افزوده می شود . (فارس ، ص483)جدای از ریشه یابی واژه تربیت، لازم است مطلبی کوتاه در مورد واژگان «تربیت» نیز گفته شود . تربیت از باب تفعیل بوده است و تفعیل در علم صرف دارای معانی : تعدیه ، تکثیر ، سلب ،تدریج ، ضد معنای باب افعال و نیز معنای ثلاثی مجرد گفته شده است . (طباطبایی،1379،ص171)
به نظر می آید در مورد تربیت ومعنای این باب که وقتی به این واژه، هنگامی که در باب تفعیل به کار برده می شود همان معنای تعدیه و یا به احتمال بیشتر، در معنای تکثیر باشد .دلیل بر معنای تعدیه آن است که اولاً معنای غالبی این باب است و نیز «ربو» خود معنای لازمی را درخود جای داده است و از آن رو که تربیت یک امری است که مقابلی به عنوان متربی دارد و در مورد غیر صورت می گیرد، این معنا از تمامی معناهای مقابل متناسب تر است. (باقری ،1390 ، ص52)
2-2-3- معنای اصطلاحی تربیت
دیدگاههای متعدد و متفاوتی راجع به معنای اصطلاحی تربیت از سوی اندیشمندان علوم تربیتی، وجود دارد که به برخی آنها اشاره میگردد
.1. تربیت محصول مراقبتی است که از نشو و نمای آدمیزاد در جریان رشد وی یعنی سیر به سوی کمال، به عمل میآید. تربیت عمل عمدی فردی رشید است که میخواهد رشد را در فردی که فاقد ولی قابل آن است تسهیل کند. تربیت سرپرستی جریان رشد یعنی اتخاذ تدابیر مقتضی جهت ساختن شرایط مساعد برای رشد است(بهشتی ، 1387)
2. پرورش (تربیت) به جریان یا فرایندی منظم و مستمر گفته میشود که هدف آن هدایت و رشد جسمانی و روانی، یا به طور کلی هدایت رشد همه جانبه شخصیت پرورش یا بندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنان است. (گروه نویسندگان،1384، ص 166)
3. تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود.(دلشاد تهرانی،1380)
4. تربیت عبارت است از پرورش دادن، استعدادهای درونی که بالقوه در یک شئ موجود است و بر اثر تربیت آن توانیها را به فعلیت در آوردن و پروردن میباشد.
5. تربیت عبارت است از فعالیتی هدفمند و دو سویه میان مربی و متربی به منظور کمک به متربی در راستای تحقق بخشیدن به قابلیتهای وی و پرورش شخصیت او در جنبههای گوناگون فردی، اجتماعی، جسمی؛ عاطفی؛ اخلاقی؛ عقلانی و... (گروه نویسندگان،1384، ص 167)
بنابراین از تعاریف موجود، چنین میتوان نتیجه گرفت که هدف از تربیت باروری و شکوفاسازی توانمندیهای بالقوة و پرورش دادن استعداد های نهفتهی افراد است که بر اثر تمرین و ممارست مستمر از سوی متربی و جهت دادن و کنترل هدف از سوی مربی، این مهم به فعلیت تبدیل میگردد.
2-2-4- دیدگاههای اندیشمندان در باب تربیت
در باب تربیت نظریات و دیدگا های گوناگونی قرار گرفته که هریک آن را بطور جداگانه بحث کرده اند،علت قرار دادن این دسته بندی به صورت مجزا این بوده که در نزد قدما، می توان مواردی را یافت که در تعریف و نیز کارآیی اخلاق و تربیت خلط شده است و این تعاریف بدین دلیل بیان شده است که نگاه قدما به امر تربیت مورد غفلت قرار نگیرد.افلاطون(۳۴۶-۴۲۷ ق.م) در تعریف تربیت گفته است : تعلیم و تربیت عبارت است از کشف استعدادهای طبیعی و شکوفا ساختن آنها. ارسطو(۳۲۲-۳۸۴ ق.م) نیز تربیت را مجموعه ای از اعمالی دانسته است که به وسیله خانواده یا دولت برای ایجاد فضایل اخلاقی و مدنی در افراد صورت می پذیرد دانسته است. در میان اندیشمندان اسلامی که در قدیم می زیسته اند، برای تربیت نیز تعاریفی بیان شده است . فارابی (۲۶۰-۳۳۹ ه.ق) در تعریف تربیت بیان داشته است که : تعلیم و تربیت عبارت است از هدایت فرد به وسیله فیلسوف و حکیم برای عضویت در مدینه فاضله به منظور دستیابی به سعادت و کمال اول در این دنیا و کمال نهایی در آخرت است. ابن سینا (۳۷۳ یا ۳۶۳ – ۴۲۸ ه.ق) در تعریف تربیت گفته است : تعلیم و تربیت عبارت است از برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک ، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی. از میان آرای تربیتی غزالی (۴۵۰-۵۰۵ ه.ق ) نیز می توان در تعریف تربیت این را به دست آورد که او قائل بوده است ، تربیت از نوعی تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات به وسیله معرفت ، ریاضت و استمرار برای نیل به انس و قرب الهی به دست آورد. (کاردان و همکاران،1374)
برخی از تعاریفی که از سوی دانشمندان مسلمان در عصر حاضر بیان داشته اند عبارت است از:الف) استاد مطهری; در تعریف تربیت اینگونه بیان می دارد : تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنى استعدادهاى درونىاى را که بالقوّه در یک شىء موجود است به فعلیّت درآوردن و پروردن. و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنى گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر این کلمه را در مورد غیرجاندار به کار ببریم مجازاً به کار بردهایم، نه اینکه به مفهوم واقعى، آن شىء را پرورش دادهایم.( مطهری،1384، ص 551)
ب) تربیت عبارت است از عملی که قوای جسمانی و روانی و عقلی انسان را شکوفا ساخته تا آن قوا با نظام و سازمان ویژه ای با استمداد از درون و به مدد کوشش های او به میزان توانایی و استعدادهای خود رشد و پیشرفت نماید. ج) تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود. د) تربیت عبارتست از فرآیند اثرگذاری و اثرپذیری که میان مربی و متربی به منظور ایجاد صفتی یا تغییر و اصلاح در شخصیت متربی برقرار می شود. ه) استاد مصباح نیز در گفتگویی که در عنوان تربیت دینی با ایشان انجام شده بود ، تربیت را اینگونه تعریف کرده اند : تربیت ، فراهم کردن زمینه هایی است برای اینکه استعدادها و نیروهای یک موجود رشد کند تا بتواند از این نیروها برای رسیدن به کمال خودش بهره مند شود. (کاردان،1374 )
و با این نگاه برخی از همین اندیشمندان تربیت اسلامی را اینگونه تعریف کرده اند:
الف) تربیت اسلامی یعنی پرورش همه جنبه های فکری و عاطفی و جسمی و اجتماعی شخصیت اسلامی و ساماندهی رفتارهای او بر اساس مبانی و دستورهای اسلامی برای تحقق هدف های اسلام در زمینه های گوناگون زندگی.ب) تربیت اسلامی یعنی شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و جهان برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر. ج) تربیت اسلامی عبارت است از شکوفایی استعدادهای خدادادی در هر انسان، به منظور ایجاد اعتدال در زندگی و با قصد رسیدن به اهداف و کمال مطلوب مورد نظر خداوندی. (باقری،1385،ص44)
سخن جامع در تعریف اصطلاحی تربیت در نزد اندیشمندان اسلامی، به فعلیت رساندن استعدادهای ذاتی است که خدا در انسان به ودیعت نهاده و با استفاده از عقل و نقل می توان آنها را از بالقوه به بالفعل تبدیل و نمایان کرد.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سلامت عمومی
تعاریف سلامت عمومی
سلامت عمومی عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با درآمد خود و تفاوت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن (میلانی فر، 1373).
علم سلامت عمومی شاخهای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلالهای روانی و حفظ شیوههای بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر وکار دارد. علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه مییابد این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد و تحولی هماهنگ، و زندگی مؤثر و کارآمد سعی میکند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی، پیشگیری، درمان اختلالهای روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیطهای کاری و نهایتاً با خویش سازگار شوند (حسین شاهی برواتی؛ 1379؛ ص 1).
در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال 1948 آمده است : « سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی» (اصفهانی ، 1383، ص 7).
سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضاء نیازهای خویشتن به طور متعاون و شکوفایی استعدادهای فطری خویش می باشد (حاجی آقاجانی و اسدی نوقابی، 1378؛ ص 16).
2-2-2- تاریخچه مختصری بر سلامت عمومی
بهداشت عمومی از پیشینهای به قدمت انسان متمدن و تاریخچهای کوتاه، به لحاظ علمی، برخوردار است با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص « سلامت » سخن میراندند، صرفاً در 1908 بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تأسیس گردید. در 1919 ، «جامعه و ملی سلامت و روان » تشکیل شد که به تدریج به « کمیته بین المللی سلامت روان » تبدیل شد و نشریهای به نام «سلامت روان» منتشر نمود تا یافتههای پیشرو و حتی سراسر جهان را گردآوری کند و ارتباط و همکاری دستاندرکاران این حوزه را تسهیل نماید. نمود کنونی سلامت را میتوان در روانشناسی جامعهنگر و مراکز بهداشت روانی جامعهنگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد. جلوگیری از بروز اختلالهای روانی (پیشگیری نخستین) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلالها (پیشگیری ثانوی) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالهای روانی (پیشگیری ثالث) در روانشناسی، علاوه بر اهمیتی که برای پیشگیری قایل میشویم، به دنبال دستیابی به ویژگیها و کیفیتی هستیم که سالم، سازگار و در یک کلام مطلوب به شمار میآیند. مواردی که نمیتوان صرفاً از طریق توجه محض به پیشگیری به آنها دست یافت کما اینکه این طرز تلقی با تعریف کامل بهداشت روانی نیز مطابقت بیشتری دارد (حسین شاهی، 1379، ص 1).
2-2-3- شاخصهای سلامت عمومی
سلامت عمومی را با شش معیار می توان مورد ارزیابی قرار داد:
1- فرد سالم احساس میکند، راحت است و میتواند باخودش زندگی کند ، محرومیتها و استعدادهای خود را میشناسد، کمبودهای خود را میپذیرد و برای بهبود رفتار خود قدم بر میدارد. بر احساسات خود تسلط دارد و معیارهای جامعهای را که درآن زندگی میکند، زیرپا نمیگذارد. میداند که در فراز و نشیبهای زندگی گاهی با موفقیت و زمانی هم با عدم توفیق روبرو خواهد بود و آنرا میپذیرد و به نحوی خود را از این بن بست بیرون میکشد.
2- چگونگی روابط فرد با اطرافیانش است، شخص سالم دیگران را دوست دارد و همچنان که به آنها اعتماد دارد، متقابلاً مورد اعتماد و احترام آنان قرار میگیرد. تفاوتهای افراد را میپذیرد و به آنها خرده نمیگیرد. در میان هر گروهی که قرار میگیرد با حفظ فردیت خویش، قادر است جزئی از آن گروه گردد.
3- قدرت مقابله فرد با مشکلات زندگی میباشد، شخص سالم خود را با ناملایمات تطبیق داده، از راه سازگاری به عرصه زندگی وارد میشود و اهداف واقعگرا برای خود در نظر میگیرد و برای دستیابی به آنها اقدام میکند. او میداند که در طول زندگی با مشکلات نیز مواجه خواهد شد و احساس سعادت «نسبی» است و برای دستیابی به سعادت باید کوشش نمود. پایه سلامت روان در کودکی گذارده میشود و هیچگاه از تکامل باز نمیایستد (شریفی، 1389).
4- عزت نفس و پذیرش: افراد دارای سلامت عمومی تا حدودی این احساس را دارند که آدمی هستند با ارزش و مورد قبول اطرافیان خود، با افراد دیگر راحت هستند و در موقعیتهای اجتماعی به خوبی عمل میکنند، آنها احساساتی نظیر بیارزشی، ناامیدی، عدم پذیرش از سوی دیگران و احساس فقدان حتی یک دوست را در دنیا ندارند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 108 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 69 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
نهاد خانواده[1]
«خانواده اولین واحدی است که فرزند در آن به تدریج کسب هدایت کرده ، وارد زندگی اجتماعی می شود و این فرایند در عرصه فرهنگ ، ارزش ها و فرهنگ خانواده جاری می گردد . در جوامع قدیم به علت آنکه تغییرات و تحولات اجتماعی سرعت و شتاب چشمگیری نداشت ، محیط خانوادگی از لحاظ کسب اطلاعات برای فرزندان محیطی بسته محسوب می شد. خانواده گسترده بود ، به همین دلیل ارزش ها و هنجارها ی والدین مورد تایید فرهنگ جامعه نیز بود ، به راحتی و بدون هیچ مشکلی به فرزندان منتقل می شد . اکنون با توجه به تحولات سریع اطلاعات و تکنولوژی که تحولات سریع فرهنگی را نیز به همراه دارد ، مسأله ارزش ها ، هنجارها و الگوهای تفکر و عمل هم از حیث منشاء و منبع و هم از لحاظ انتقال و تداوم دچار تحولاتی شد که در حوزه کلی تعارض ارزش ها قابل بحث است»(توسلی ، 1382ص 51).
2-22 تعریف خانواده:
هر چند تمامی جامعه شناسان بر اهمیت خانواده در حیات اجتماعی تاکید دارند اما این مفهوم هنوز از پر ابهام ترین مفاهیم است. «برگس ولاک[2]» در تعریف خانواده در اثرشان در سال 1953 می نویسد : «خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی ، همخونی ، و یا پذیرش (بعنوان فرزند)با یکدیگر به عنوان شوهر ، زن ، مادر ، پدر ، برادر و خواهر در ارتباط متقابل اند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند»( ساروخانی ، 1375ص135).
گیدنز[3] خانواده را گروهی از افراد می داند که با ارتباطات خویشاوندی مستقیما پیوند یافته و اعضای بزرگسال آن مسولیت مراقبت از کودکان را بر عهده دارند . پیوند های خویشاوندی ارتباطات بین افراد است ، که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده است ، یا از تبار است که خویشاوندان خونی (پدر ، مادر ، فرزندان دیگر ، پدربزرگ ها و ....) را به هم مرتبط می سازد( صبوری ، 1373: 424).
جمشید بهنام خانواده را اینگونه تعریف می کند: خانواده در کوچکترین معنای خود واحدی است متشکل از پیوند مورد تایید جامعه و کما بیش ماندگار دو فرد از دو جنس متفاوت که زندگی مشترکی تشکیل می دهند ، زاد و ولد می کنند و فرزندانی بار می آورند . چنین خانواده ای به صورت پدیده ای عالم گیر در آمده و در همه جوامع امروزی وجود دارد( بهنام ،1384ص 18).
خانواده در زمره عمومی ترین سازمان های اجتماعی است و بر اساس ازدواج بین دو جنس مخالف شکل می گیرد . و در آن مناسبات خونی واقعی یا اسناد یافته به چشم می خورد. خانواده دارای یک نوع اشتراک مکانی است، هر چند همواره چنین نیست و کارکردهای گوناگون شخصی، اقتصادی، تربیتی و .... دارد. خانواده واحدی است اجتماعی با ابعاد گوناگون زیستی، اجتماعی، فرهنگی و ... خانواده نمادی اجتماعی است و همچون آیینه ای عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و انعکاسی از نابسامانی های اجتماعی است. خانواده معیار شناخت آسیب های اجتماعی است و هرگاه کشمکش های درون خانواده اوج بگیرد و به طلاق و جدایی منجر شود باعث بروز مشکلاتی همچون اعتیاد ، بزهکاری و... می شود ( ساروخانی، 1375ص 6). لذا خانواده کهن ترین و ماندگارترین و پر تأثیرترین نهاد جامعه می باشد و با کارکردهای مختلفی که بر عهده دارد، مانند فرزندآوری، امور عاطفی، جامعه پذیری، نگهداری از کودکان و افراد مسن ، همواره مهم و با ارزش بوده است به همین جهت دوام و انسجام آن همواره مورد توجه بوده است.
2-23 پارسونز[4] ونظریه خانواده[5] :
از نظر پارسونز در جوامع صنعتی پیشرفته ، خانواده تقریباً تمام کارکردهای اجتماعی خود را از دست داده و تبدیل به خانواده منزوی شده است.در عین حال سایر کارکردهای خانواده مانند کارکرد های اقتصادی ، تعلیم و تربیتی ، خدماتی ، محافظتی و .... نیز به نهادها و سازمان های دیگر اجتماعی مانند شرکت ها ، کارخانجات ، مدارس ، بیمارستان ها و ... واگذار گشته است. اما از آنجا که ضرورت وجود خانواده کارکردی را درخواست می کند . پارسونز به اهمیت کارکرد اجتماعی کردن کودکان و حفظ تعادل و استحکام شخصیت بزرگسالان تاکید می کند. به نظر پارسونز عشق عامل پیوند دهنده زن و شوهر است، پس درخانواده محیطی صمیمی و سرشار از عشق و علاقه چه در رابطه زن و شوهر و چه در رابطه پدر ، مادر و فرزندان وجود دارد(اعزازی ، 1387،ص 69 ).
وجود این نوع علاقه در میان افراد خانواده برای اجتماعی کردن صحیح و مناسب کودکان ضروری بوده و از طرف دیگر از آنجا که خانواده در مقابل جامعه بزرگ، تنها گروهی است که افراد به خاطر موجودیت خود مورد توجه قرار می گیرند در شکوفایی و تکامل استعداد ها و علائق بزرگسالان نیز سهم مهمی دارد(اعزازی ، 1387، ص69 ).
به اعتقاد پارسونز بهترین پایگاه برای ایجاد تغییرات فرهنگی در جوامع از جمله پذیرش فرهنگ مهاجم جهان، ارزشها یا باورهای مذهبی و دینی افراد است.
به اعتقاد پارسونز تأثیر ماهواره بر نظام فرهنگی جامعه و تغییر فرهنگ اصلی مردم توسط شبکه های مختلف ماهواره ای خود به افزایش تنش در جامعه و تغییر باورها و رفتارهای دینی منجر شده و زمینه تهاجم فرهنگی و کم رنگ شدن فرهنگ داخلی را در بر خواهد داشت. سرانجام اینکه بر اساس نظریه تزریق زیر پوستی، متون رسانه ای بسیار قوی هستند و پیامهای آنها کم و بیش مقاومت ناپذیر است. رسانه ها از جمله شبکه های تلویزیونی ماهواره، مانند یک آمپول زیر جلدی پیامهای مختلف خود را از جمله پیامهای دینی و غیر دینی را به مخاطبان تزریق می کنند و گیرنده پیام در شرایط انفعال کامل است. این در حالی است که بر اساس نظریه دستور کار رسانه ها از جمله ماهواره معمولاً بر موضوعات خاصی تمرکز می کنند و سایر موضوعات را نادیده می گیرند و از این طریق دستور کار را تعیین می کنند و به ملاحظاتی که مردم در تصمیمات اجتماعی و سیاسی و دینی خود مد نظر دارند شکل می دهند و باورها و رفتارهای دینی آنان را تحت تأثیر قرار می دهند(مشیر زاده ، 1381).
2-24 فوکویاما[6] و خانواده:
بدیهی است که یکی از منابع حائز اهمیت سرمایه اجتماعی در سطح جهان خانواده است اما ساختار خانواده از هر جامعه ای به جامعه ای دیگر تفاوت می کند و استحکام پیوند های خانوادگی نه تنها با قید و بند های خانوادگی در دیگر جوامع فرق می کند بلکه بستگی به انواع دیگر پیوندهای اجتماعی نیز متفاوت است در بعضی موارد به نظر می رسد که یک نوع ارتباط معکوس میان قیود اعتماد و همکاری در درون گروه های خویشاوندی و غیر خویشاوندی وجود دارد در حالی که یکی از این دو بسیار قوی است دیگری بسیار ضعیف است(توسلی ،1379،ص12).
خانواده نوع مهمی از «سرمایه اجتماعی[7]» به شمار می آید که زوال آن در جامعه آمریکا به اشکال گوناگونی به کاهش سرمایه اجتماعی در آن جامعه منجر شده است افزایش جرم و جنایت ،خودکشی ،الکلیسم و مصرف مواد مخدر و فرزندان نامشروع از یک سو و کاهش مشارکت های مدنی و کاهش اعتماد متقابل افراد به یکدیگر از سوی دیگر نتیجه زوال خانواده است(توسلی،1379،ص13).
[1] Family
[2] Burgess&locke
[3] Anthony Giddens
[4] Talcott Parsons
[5] Family Systems Theory
[6] Francis Fukuyama
[7] Social Capital