نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع

نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع

نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع
نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع

نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع

نرم افزار شبیه ساز و ارسال اتوماتیک پست های محصولات به سایتها و وبلاگ ها به همراه آموزش ویژه ساخت کلمات کلیدی سریع

دانلود رایگان چارچوب نظری و پیشینه پژوهش عزت نفس

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش عزت نفس
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 4
فرمت فایل doc
حجم فایل 95 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 36
چارچوب نظری و پیشینه پژوهش عزت نفس

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

عزت نفس

از نیازهای اساسی انسان نیاز به ارزشمندی است که گاهی با اصطلاحاتی چون « احترام به خود » و « عزت نفس » نیز از آن یاد می شود . احساس ارزش، بخشی از خود پنداشت فرد بوده و شامل تصویری که او از خودش در ذهن دارد و احساسی که نسبت به خود دارد و درجه پذیرش وتایید شخص نسبت به خویشتن می‌باشد (شیهان[1]، 1998 ) کودکان از زمانی که بسیار خردسال­اند شروع به ساختن تصویری از خود می کنند . به طور کلی این تصویر به خود پنداشت کودک اشاره دارد و به طور عمده بر شیوه‌ای مبتنی است که افراد مهم زندگی کودک با او رفتار می‌کنند. این افراد به وسیله پاسخها و واکنش‌هایشان به کودک اطلاعاتی در مورد خویش و رفتارهایش می‌دهند. در نتیجه کودک نگرش مثبت و منفی‌ای در مورد خود بدست می‌آورد . در همین راستا گلدارد (1998، ترجمه برآبادی 1381) معتقد است که تصویری که کودک از خودش دارد خودپنداشت او است اما ارزشی که او بر این تصویر می گذارد میزان عزت نفس او را مشخص می کند. بنابراین عزت نفس نشانگر میزان ارزشی است که کودک برای خودش قایل است از خصو صیات کسانی که دچار مشکلات روانی­اند این است که آنها خود را افرادی کم ارزش و حقیر می‌دانند. آنها خود را دوست ندارند و به خود احترام نمی گذارند. اگر چنانچه موفقیتی به دست آورند آن را به حساب شانس و یا سخاوت دیگران می گذارند و استعدادهای خود را در این امر دخیل نمی‌دانند. در عین حال شکستهای خود را که گاهی هم ساخته خیال خود آنهاست بزرگ می کنند و برای اثبات این نظر دلایل و شواهد بسیاری می‌آورند. در واقع عزت نفس آنها در سطح پایینی قرار دارد( آبتین، 1374).

عزت نفس[2] به عنوان ارزیابی فرد از ارزشمندی خویش تعریف می‌شود (روزنبرگ[3]، 1979). با بیانی دقیق‌تر، عزت نفس بعد ارزیابانه «خود» است، که درآن فرد به صورت پدیدارشناسانه توانایی‌ها، صفات و قابلیت‌های خود را ارزیابی می‌کند و نگرشی مبنی برتأیید یا عدم تایید خود را شکل می‌دهد (اپنشاو، توماس و رولنز[4]، 1981). از مقیاس‌های عزت نفس به منظور پیش‌بینی و تبیین پدیده‌های رفتاری بسیار زیادی استفاده شده است و این خود نشان از نقش مرکزی این سازه در نظریه و تحقیق روانشناسی دارد (شاهانی ، دیپ بوی و فیلیپس[5]، 1990). به عنوان نمونه تحقیقات نشان از رابطه بین سطح عزت نفس و افسردگی (هارتر[6]، 1993)، تنهایی و طرد شدن از سوی همسالان(ایست، هس و لرنر[7]، 1987)، موفقیت تحصیلی (هتی[8]، 1992) و بسیاری از نشانگرهای سلامت روان، از جمله بهزیستی شخصی (مایرز و دینر[9]، 1996)، بهزیستی اجتماعی (جوشن‌لو، رستمی و نصرت‌آبادی، 1385؛ جوشن‌لو، نصرت آبادی و جعفری کندوان، 1386)، بهزیستی فضیلت‌گرا (جوشن لو و رستگار، 1386)، و بهزیستی روان‌شناختی (پارادایز و کرنیس[10]، 2002) دارد.

عزت نفس به عنوان ارزیابی فرد از ارزشمندی خویش تعریف می‌شود (روزنبرگ، 1979). با بیانی دقیق‌تر، عزت نفس بعد ارزیابانه «خود» است، که درآن فرد به صورت پدیدارشناسانه توانایی‌ها، صفات و قابلیت‌های خود را ارزیابی می‌کند و نگرشی مبنی برتأیید یا عدم تایید خود را شکل می‌دهد (اپنشاو، توماس و رولنز، 1981). از مقیاس‌های عزت نفس به منظور پیش‌بینی و تبیین پدیده‌های رفتاری بسیار زیادی استفاده شده است و این خود نشان از نقش مرکزی این سازه در نظریه و تحقیق روانشناسی دارد (شاهانی ، دیپ بوی و فیلیپس، 1990). به عنوان نمونه تحقیقات نشان از رابطه بین سطح عزت نفس و افسردگی (هارتر، 1993)، تنهایی و طرد شدن از سوی همسالان (ایست، هس و لرنر، 1987)، موفقیت تحصیلی (هتی، 1992) و بسیاری از نشانگرهای سلامت روان، از جمله بهزیستی شخصی (مایرز و دینر، 1996)، بهزیستی اجتماعی (جوشن‌لو، رستمی و نصرت‌آبادی، 1385؛ جوشن‌لو، نصرت آبادی و جعفری کندوان، 1386)، بهزیستی فضیلت‌گرا (جوشن لو و رستگار، 1386)، و بهزیستی روان‌شناختی (پارادایز و کرنیس، 2002) دارد.

عزت نفس و خود ارزشمندی از اساسی‌ترین عوامل رشد مطلوب شخصیت، محسوب می‌شود. حس ارزشمند بودن هر فرد از مجموع افکار، احساس­ها، عواطف و تجربیات او در طول زندگی‌اش ناشی می‌شود. مجموعه برداشتها و تجربه‌هایی که فرد از خویش دارد، باعث می‌شود که نسبت به خود احساس خوشایند و یا بر عکس احساس ناخوشایندی داشته باشد، احساس ارزشمندی، واسطه‌ای است که از یک طرف، تجربه و کفایت اجتماعی فرد و از طرف دیگر جهت‌گیری انگیزشی و عاطفی وی در موقعیت تحصیلی و شغلی را به هم مربوط می‌کند. ( میرزایی 1378، نقل از صدیقی ، 1380).



[1] . Sheehen

[2]. self-esteem

[3]. Rosenberg

[4]. Openshaw, Thomas, Rollins

[5]. Shahani, Dipboyer, Philips

[6]. Harter

[7]. East, Hess, Lerner

[8]. Hattie

[9]. Myers, Diener

[10]. Paradise, Kernis


دانلود رایگان مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 25
مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

کیفیت زندگی[1]

تاریخچه

علاقه‌مندی به بررسی عوامل موثر بر خشنودی و رفاه انسان پیشینه‌ی طولانی در تاریخ زندگی بشر دارد. در واقع این که چگونه باید و می‌توان زیست تا بهترین منفعت را از زندگی کسب کرد شاید به قدمت قابلیت آدمی برای اندیشه در مورد آینده و عبرت گرفتن از گذشته باشد. با این حال اگر بخواهیم یک دوره تاریخی خاصی را به عنوان نقطه شروع مشخص سازیم باید ردپا و تاریخچه مفهوم کیفیت زندگی را ماند بسیاری از علوم به یونان باستان نسبت داد. ارسطو در 385 سال قبل از میلاد مسیح از رابطه بین کیفیت زندگی هنگام شادی و ارزشهای ذهنی افراد سخن می‌گوید. در عین حال به تفاوت مفهومی شادی در افراد مختلف پرداخته است و بیان داشته که سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می‌شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می‌کند یکسان نیست و بطور مشخص بیان داشته که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت (‌نجات،‌1387؛57) .اما در خصوص این که چه کسی اولین بار بطور اخص به بررسی در این‌باره پرداخته اختلاف نظر وجود دارد. به روایتی اولین اثر مهم درباره کیفیت زندگی از اگبرن[2] می‌باشد که درباره حیات روستایی درباره ایالات متحده نوشته شده است ( نوغانی، 1387؛ 112). همچنین آورده‌اند که آرتورسیسیل پیکو[3] در اثر خویش بنام« اقتصاد رفاه» برای اولین‌ بار به این مقوله پرداخته که بیشتر به شاخص‌های مادی کیفیت زندگی توجه داشته ولی در اواخر دهه 1950 با توجه به ابعاد غیر مادی آن مجدداً توسط گالبرایت[4] مطرح شده است(‌فرخی،‌1387؛‌5).

اما آنچه که مشخص است آن است که توجه به مقوله کیفیت زندگی محصول قرن بیستم است.کیفیت زندگی از جمله مسائلی است که ابتدا باگسترش همه جانبه تکنولوژی و فرآیند صنعتی شدن در کشورهای غربی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت بعد از جنگ جهانی دوم، گسترش روزافزون فرایند صنعتی شدن که خود را با تولید انبوه کالاها و خدمات متنوع در بعد کمی نشان می‌دهد مشکلات زیادی برای بشر به همراه آورد. زیرا علی‌رغم اینکه کالاها و فرآورده‌ها و تسهیلات زندگی مادی به وفور در جامعه تولید و فراهم شده بوداماجامعه انسانی ازلحاظ جنبه‌های بوم‌شناختی وروان‌شناختی با مسائل فراوانی هم‌چون آلودگی هوا، تخریب محیط زیست و به تبع آن فشارهای روحی و روانی روبه شد و شرایط زندگی بشر چندان مطلوب نبود لذا همین‌امر اندیشمندان را بر آن داشت تا به نقدوارزیابی هدف‌های رشد و توسعه و توجه به مقوله کیفیت زندگی به عنوان راه‌حلی برای ارتقاء شرایط زندگی وبهبودکیفی انسان بپردازند چرا که این عدم توجه سبب کاهش رضایت‌مندی از زندگی در بین شهروندان و در نتیجه تحلیل رفتن نیروی انسانی مولد و توانمندخواهد شدو پایین بودن سطح کیفیت زندگی یکی از عوامل که در افزایش آسیب‌های اجتماعی می باشد. از جمله واکنش‌ها در مقابل پیامدهای رشد اقتصادی مبتنی بر صنعت‌گرایی خشن و تولید ناخالص انتشار گزارش هشدار دهنده باشگاه رم در سال 1972 است که به پیامدهای تباهی منابع تجدید‌ناپذیر محیط زیست، پیامدهای منفی ناشی از رشد اقتصادی نظیر گسترش فقر، پیامدهای شهرنشینی، افزایش بی‌رویه جمعیت، بحران اقتصادی انتقاد شده است .در واقع توجه به مقوله کیفیت زندگی واکنشی بود علیه چیرگی شاخص‌های اقتصادی و بازتابی از آگاهی بشر نسبت به محدودیت‌های رشد و جنبه‌های تباهی آور صنعتی شدن که بنیادی‌ترین شکل این خودآگاهی ، بعد منابع طبیعی یا بعد محیط زیست انسان است.

« قهر وغلبه‌ایی که از سوی بشر بر طبیعت و محیط زیست اجتماعی او تحمیل می‌شود فرآیند بیماری و شری است که وجدان بشر اینک بر ضدآن برانگیخته شده و مفهوم ناپرورده کیفیت زندگی بازتابی است فکری از این برانگیختگی واعتراض بشر»( نراقی، 1357؛13).

اهمیت توجه به مواهب طبیعی و عدم تخریب آنها و نقش آن در زندگی بشربه جایی رسیده بود که ژیسکاردستین برای رسیدن به ریاست جمهوری فرانسه، از آن به عنوان یک مساله اساسی در برنامه‌های انتخاباتی یاد کرد و نام « وزارت حفظ محیط زیست» را به « وزارت کیفیت زندگی» تغییر داد.( همان ؛5) توجه به طبیعت یکی از جنبه‌های مهم کیفیت زندگی است ولی صرفاً شامل توجه به اکوسیستم نمی‌شود بلکه حراست از وجود انسان و شرایط زندگی وی نیز باید مدنظر قرار بگیرد.به همین روی بازنگری در برنامه‌های توسعه که تا آن زمان رسیدن به رشد اقتصادی به عنوان هدف توسعه تصور می‌شد امر ضروری به نظر می‌رسید چرا که جریان رشد و توسعه اقتصادی بخودی خود به رفاه اجتماعی و زندگی بهتر برای اقشار جامعه نمی‌انجامد و نباید آن‌را به عنوان هدف غایی توسعه در نظر داشت شاخص‌هایی که بهبود وضعیت اقتصادی را گزارش می‌دهند بیشتر زندگی اقتصادی را می‌سنجند در حالی که احساس مردم از امکانات و دستاوردها وجهی ذهنی است که شاخص‌های متفاوتی را می‌طلبد(اشرف، 1380؛ 57). از سوی دیگر بین کیفیت زندگی و پیشرفت اقتصادی رابطه‌ای خطی برقرار نیست. این دو مفهوم تا نقطه‌ای، هم‌سو و هم‌جهت حرکت می‌کند و آن نقطه‌ای است که حداقل شرایط مطلوب مادی برای زیست انسان فراهم شده باشد ولی از آن به بعد نمی‌توان انتظار داشت که تامین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی کمک ‌کند.- در صفحات بعد در خصوص انتقادات وارده بر شاخص‌های مادی بویژه تولید ناخالص‌ ملی، بطور مفصل بحث خواهد شد- به تدریج با توسعه دولت‌های رفاه‌گستر و اجرای برنامه‌های رفاهی و نقش بیشتر مردم در حیات اجتماعی و سیاسی، بهبود شرایط و کیفیت زندگی در اولویت قرار گرفت و از این زمان به بعد رشد وتوسعه اقتصادی نه بعنوان هدف نهایی توسعه بلکه بعنوان ابزاراساسی برای هدف‌ اساسی جامعه که همان رفاه اجتماعی و اعتلای کیفیت زندگی است پذیرفته شد ،توسعه پایدار و کیفیت زندگی دو روی سکه‌اند، برنامه‌ریزی همه‌جانبه در زمینه توسعه در جهت بهبود کیفیت زندگی است. گزارش برنامه توسعه انسانی سازمان ملل نیز در سال 1994، رشد اقتصادی را به عنوان یک وسیله تلقی می‌کند و هدف را توسعه انسانی پایدار می‌داند یعنی توسعه‌ای که طرفدار مردم و در جهت برطرف کردن نیاز مردم باشد (معمار زاده، 1374؛6).



[1]-Quality of life

[2]-Ogburn

[3]-A.C.pigou

[4]-J.K.Galbraith


دانلود رایگان مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 145 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 52
مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

هوش هیجانی

2-2-2-1. مفهوم هوش

پس از گذشت سال ها از سلطه بهره هوشی(IQ) بر جوانب مختلف زندگی، اکنون از اهمیت آن به عنوان تنها عامل موفقیت کاسته شده است. هر چند که مفهوم هوش ممکن است در نزد افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد، با این حال وقتی صحبت از هوش به میان می آید، بلافاصله نوعی توانایی ذهنی درباره انسان تداعی می شود. اگر چه در میان تعدادی از دانش آموزان، تفاوت های فراوانی یافت می شود، اما وقتی صحبت از موفقیت تبعضی از آنان و عدم پیشرفت تعدادی دیگر به میان می آید، مهمترین چیزی که به ذهن می رسد تفاوت هوشی آنان است حال آن که در گذشته این تفاوت تماماً به بهره هوشی نسبت داده می شد و فردی موفّق قلمداد می گردید که دارای بهره هوشی بالایی می بود. اکنون بهره هوشی بالا به تنهایی ارزش قلمداد نمی شود؛ چرا که تنها 20 % از موفقیت را در بر می گیرد حال آن که 80 % از موفقیت به هوش هیجانی و هوش معنوی نسبت داده شده است. بنابراین، امروزه روانشناسان توجه ویژه ای به این قابلیت و نقش آن در زندگی نموده اند و هر روز بر اهمیت و نقش آن به عنوان عاملی تأثیر گذار بر موفقیت در جوانب مختلف زندگی افزوده می شود(گلمن[1]، 1995).

امروزه همگی ما بر این باوریم که میزان توانایی ذهنی فرد یعنی آن چه که ما به عنوان هوش می شناسیم و مقدار آن را توسط تست های هوش می سنجیم. البته باید توجه داشت که هیچ تضمینی برای موفقیت و خوشبختی فرد وجود ندارد. تا چند سال اخیر روانشناسان پاسخ روشنی برای این سؤال که چه عاملی می تواند تا حد زیادی موفقیت و خوشبختی فرد را پیش بینی کند، نداشتند. پس از تحقیقات زیاد معلوم شد که توانایی احساسی فرد، نه تنها مهمتر از توانایی ذهنی او است، بلکه نقش بسزایی نیز در موفقیت، کار، روابط با دیگران و حتی سلامت جسمی فرد دارد )گلمن، 1998 ؛ کاپلان،1993).

2-2-2-2. تعریف هوش

در روان شناسی تعریف واحدی از هوش وجود ندارد. هوش مجموعه ای از توانمندی ها و توانایی هاست. در بهره هوشی، استدلال ها، تجزیه و تحلیل و نیز استفاده از مهارت های کلامی متجلی می شود.از سوی دیگر کسانی که توانایی طراحی دارند، انسان هایی هوشمند هستند.در این میان وقتی از واژه توجه صحبت می شود، این واژه با هوش و انسان های هوشمند ارتباط پیدا می کند که از توجه بالایی برخوردارند.

عامل دیگر حافظه است که از مصادیق توانمندی هاست.بحث بهره هوشی نخستین بار در ایالات متحده و فرانسه مطرح شد. دیری نپایید که مشکلات بهره هوشی، خود را نشان داد که یکی از آن ها مربوط به حوزه های فرهنگی بود.نقدی که به تست های بهره هوشی شد این بود که از لحاظ فرهنگی نمی تواند پاسخگو باشد.عامل دیگر این که تست ها در مورد قدرت استنتاج، کاربرد داشتند ولی در مورد خلاقیت، نوآوری و ابتکار کاملاًعاجز بودند(نوشین، 1388).

"بینه" هوش را توانایی فرد در قضاوت، ادراک و استدلال تعریف می کنند.از نظر "دیوید وکسلر"، هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود. به نظر پیاژه، هوش نتیجه تأثیر متقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل به صورت متعادل صورت گیرد، موجب توانایی سازگاری فرد با محیط و پیشرفت هوشی می شود. با توجه به نظرات مختلف می توان هوش را استعداد آموختن و مورد استفاده قرار دادن این آموخته ها در سازگاری با وضعیت های تازه و حل مسایل جدید دانست. به عبارت دیگر هوش قابلیت تغییر یا انعطاف در سازگاری است( راست منش،1389).

ترمن، هوش را ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی می داند و پیرامون تعریف خود می نویسد فرد به همان نسبتی که قادر به تفکر انتزاعی است، هوشمند نیز است) شامرادلو،1383، مه یر و سالووی،1997).

به طور کلی در تعریف واژه هوش اتفاق نظر میان روانشناسان وجود ندارد. تعریف دقیق هوش بسیار دشوار و اغلب مورد نزاع متخصصان است. امروزه، روانشناسان معتقدند که هوش، مجموعه توانایی های یک فرد محسوب می شود که توسط آن، فرد چیزی را می فهمد و به طور منطقی می اندیشد و رفتار می کند. با این حال عناصری از هوش وجود دارد که مورد توافق غالب پژوهشگران است. گیج و برلاینر ( 1992 )[2] ، این عناصر را به سه دسته زیر تقسیم نموده اند:

1- توانایی پرداختن به امور انتزاعی: افراد با هوش با امور انتزاعی (اندیشه ها، نمادها و مفاهیم) سر و کار

دارند تا عینی (ابزارهای مکانیکی، فعالیتهای حسی)

2- توانایی حل کردن مسایل: توانایی پرداختن به موقعیت های جدید، نه فقط دادن پاسخ های از قبل آموخته شده به موقعیت های آشنا.

3- توانایی یادگیری: به ویژه توانایی یادگیری انتزاعیات از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آن ها (سیف،1386).

به عبارتی هوش را می توان توانایی شخص برای تفکر و عملکرد منطقی و معقول تعریف کرد. در اکثر آزمون های هوش، پس از پانزده سالگی پیشرفتی در میزان هوش مشاهده نمی شود، اما سنی که رشد هوش متوقف می گردد بستگی به نوع آزمون مورد استفاده دارد. در اوایل دوران بزرگسالی هوش ثابت به نظرمی رسد، اما نزول حقیقی دارد که نخستین بار در حدود سی و پنج سالگی کشف می گردد و پس از آن کاهش می یابد ولی به طور مستمر مشاهده می شود (پورافکاری، 1386).

برای تعریف هوش کوشش های زیادی به عمل آمده است. یکی از قدیمی ترین تعریف ها توسط بینه و سیمون (1916 ) ، به این صورت مطرح شده است: قضاوت و به عبارت دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد انطباق خود با موقعیت های مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن، به خوبی استدلال کردن؛ این ها فعالیت های اساسی هوش به شمار می روند.

در زندگی روزمره اغلب با افرادی برخورد می کنیم که با وجود یکسان بودن در هوش شناختی، در موفقیت، کار، تحصیل، محیط خانواده و قدرت رهبری با یکدیگر تفاوت دارند. محققان نشان داده اند که بهره هوشی به تنهایی نمی تواند تضمین کافی برای کسب سلامتی، تحصیل، و رضایت فرد باشد بلکه عامل مؤثر دیگری تحت عنوان هوش هیجانی [3]می بایست مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

2-2-2-3. انواع هوش

در حوزه روانشناسی و علوم رفتاری معمولاً باور بر این است که هوش موجودیتی منفرد است که به ارث می رسد و انسان ها مانند لوح سفیدی هستند که هر چیزی را در صورتی که به شیوه ای مناسب ارایه شود، می توان به آن ها آموزش داد. تحقیقات اخیر نشان می دهد که عکس این مسأله صادق است و هوش های چندگانه وجود دارد که کاملاً از یکدیگر مستقل هستند. در میان تحقیقاتی که انواع مختلف هوش را کشف کرده اند، هوارد گاردنر (1975)، پیشقدم کار بر روی هوش های چندگانه بود .



[1] - Golman

[2] - Gij & Berlayner

[3] Emotional Intelligence-


دانلود رایگان مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 25
مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع کیفیت زندگی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

کیفیت زندگی[1]

تاریخچه

علاقه‌مندی به بررسی عوامل موثر بر خشنودی و رفاه انسان پیشینه‌ی طولانی در تاریخ زندگی بشر دارد. در واقع این که چگونه باید و می‌توان زیست تا بهترین منفعت را از زندگی کسب کرد شاید به قدمت قابلیت آدمی برای اندیشه در مورد آینده و عبرت گرفتن از گذشته باشد. با این حال اگر بخواهیم یک دوره تاریخی خاصی را به عنوان نقطه شروع مشخص سازیم باید ردپا و تاریخچه مفهوم کیفیت زندگی را ماند بسیاری از علوم به یونان باستان نسبت داد. ارسطو در 385 سال قبل از میلاد مسیح از رابطه بین کیفیت زندگی هنگام شادی و ارزشهای ذهنی افراد سخن می‌گوید. در عین حال به تفاوت مفهومی شادی در افراد مختلف پرداخته است و بیان داشته که سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می‌شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می‌کند یکسان نیست و بطور مشخص بیان داشته که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت (‌نجات،‌1387؛57) .اما در خصوص این که چه کسی اولین بار بطور اخص به بررسی در این‌باره پرداخته اختلاف نظر وجود دارد. به روایتی اولین اثر مهم درباره کیفیت زندگی از اگبرن[2] می‌باشد که درباره حیات روستایی درباره ایالات متحده نوشته شده است ( نوغانی، 1387؛ 112). همچنین آورده‌اند که آرتورسیسیل پیکو[3] در اثر خویش بنام« اقتصاد رفاه» برای اولین‌ بار به این مقوله پرداخته که بیشتر به شاخص‌های مادی کیفیت زندگی توجه داشته ولی در اواخر دهه 1950 با توجه به ابعاد غیر مادی آن مجدداً توسط گالبرایت[4] مطرح شده است(‌فرخی،‌1387؛‌5).

اما آنچه که مشخص است آن است که توجه به مقوله کیفیت زندگی محصول قرن بیستم است.کیفیت زندگی از جمله مسائلی است که ابتدا باگسترش همه جانبه تکنولوژی و فرآیند صنعتی شدن در کشورهای غربی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت بعد از جنگ جهانی دوم، گسترش روزافزون فرایند صنعتی شدن که خود را با تولید انبوه کالاها و خدمات متنوع در بعد کمی نشان می‌دهد مشکلات زیادی برای بشر به همراه آورد. زیرا علی‌رغم اینکه کالاها و فرآورده‌ها و تسهیلات زندگی مادی به وفور در جامعه تولید و فراهم شده بوداماجامعه انسانی ازلحاظ جنبه‌های بوم‌شناختی وروان‌شناختی با مسائل فراوانی هم‌چون آلودگی هوا، تخریب محیط زیست و به تبع آن فشارهای روحی و روانی روبه شد و شرایط زندگی بشر چندان مطلوب نبود لذا همین‌امر اندیشمندان را بر آن داشت تا به نقدوارزیابی هدف‌های رشد و توسعه و توجه به مقوله کیفیت زندگی به عنوان راه‌حلی برای ارتقاء شرایط زندگی وبهبودکیفی انسان بپردازند چرا که این عدم توجه سبب کاهش رضایت‌مندی از زندگی در بین شهروندان و در نتیجه تحلیل رفتن نیروی انسانی مولد و توانمندخواهد شدو پایین بودن سطح کیفیت زندگی یکی از عوامل که در افزایش آسیب‌های اجتماعی می باشد. از جمله واکنش‌ها در مقابل پیامدهای رشد اقتصادی مبتنی بر صنعت‌گرایی خشن و تولید ناخالص انتشار گزارش هشدار دهنده باشگاه رم در سال 1972 است که به پیامدهای تباهی منابع تجدید‌ناپذیر محیط زیست، پیامدهای منفی ناشی از رشد اقتصادی نظیر گسترش فقر، پیامدهای شهرنشینی، افزایش بی‌رویه جمعیت، بحران اقتصادی انتقاد شده است .در واقع توجه به مقوله کیفیت زندگی واکنشی بود علیه چیرگی شاخص‌های اقتصادی و بازتابی از آگاهی بشر نسبت به محدودیت‌های رشد و جنبه‌های تباهی آور صنعتی شدن که بنیادی‌ترین شکل این خودآگاهی ، بعد منابع طبیعی یا بعد محیط زیست انسان است.

« قهر وغلبه‌ایی که از سوی بشر بر طبیعت و محیط زیست اجتماعی او تحمیل می‌شود فرآیند بیماری و شری است که وجدان بشر اینک بر ضدآن برانگیخته شده و مفهوم ناپرورده کیفیت زندگی بازتابی است فکری از این برانگیختگی واعتراض بشر»( نراقی، 1357؛13).

اهمیت توجه به مواهب طبیعی و عدم تخریب آنها و نقش آن در زندگی بشربه جایی رسیده بود که ژیسکاردستین برای رسیدن به ریاست جمهوری فرانسه، از آن به عنوان یک مساله اساسی در برنامه‌های انتخاباتی یاد کرد و نام « وزارت حفظ محیط زیست» را به « وزارت کیفیت زندگی» تغییر داد.( همان ؛5) توجه به طبیعت یکی از جنبه‌های مهم کیفیت زندگی است ولی صرفاً شامل توجه به اکوسیستم نمی‌شود بلکه حراست از وجود انسان و شرایط زندگی وی نیز باید مدنظر قرار بگیرد.به همین روی بازنگری در برنامه‌های توسعه که تا آن زمان رسیدن به رشد اقتصادی به عنوان هدف توسعه تصور می‌شد امر ضروری به نظر می‌رسید چرا که جریان رشد و توسعه اقتصادی بخودی خود به رفاه اجتماعی و زندگی بهتر برای اقشار جامعه نمی‌انجامد و نباید آن‌را به عنوان هدف غایی توسعه در نظر داشت شاخص‌هایی که بهبود وضعیت اقتصادی را گزارش می‌دهند بیشتر زندگی اقتصادی را می‌سنجند در حالی که احساس مردم از امکانات و دستاوردها وجهی ذهنی است که شاخص‌های متفاوتی را می‌طلبد(اشرف، 1380؛ 57). از سوی دیگر بین کیفیت زندگی و پیشرفت اقتصادی رابطه‌ای خطی برقرار نیست. این دو مفهوم تا نقطه‌ای، هم‌سو و هم‌جهت حرکت می‌کند و آن نقطه‌ای است که حداقل شرایط مطلوب مادی برای زیست انسان فراهم شده باشد ولی از آن به بعد نمی‌توان انتظار داشت که تامین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی کمک ‌کند.- در صفحات بعد در خصوص انتقادات وارده بر شاخص‌های مادی بویژه تولید ناخالص‌ ملی، بطور مفصل بحث خواهد شد- به تدریج با توسعه دولت‌های رفاه‌گستر و اجرای برنامه‌های رفاهی و نقش بیشتر مردم در حیات اجتماعی و سیاسی، بهبود شرایط و کیفیت زندگی در اولویت قرار گرفت و از این زمان به بعد رشد وتوسعه اقتصادی نه بعنوان هدف نهایی توسعه بلکه بعنوان ابزاراساسی برای هدف‌ اساسی جامعه که همان رفاه اجتماعی و اعتلای کیفیت زندگی است پذیرفته شد ،توسعه پایدار و کیفیت زندگی دو روی سکه‌اند، برنامه‌ریزی همه‌جانبه در زمینه توسعه در جهت بهبود کیفیت زندگی است. گزارش برنامه توسعه انسانی سازمان ملل نیز در سال 1994، رشد اقتصادی را به عنوان یک وسیله تلقی می‌کند و هدف را توسعه انسانی پایدار می‌داند یعنی توسعه‌ای که طرفدار مردم و در جهت برطرف کردن نیاز مردم باشد (معمار زاده، 1374؛6).



[1]-Quality of life

[2]-Ogburn

[3]-A.C.pigou

[4]-J.K.Galbraith


دانلود رایگان مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 145 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 52
مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش هیجانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

هوش هیجانی

2-2-2-1. مفهوم هوش

پس از گذشت سال ها از سلطه بهره هوشی(IQ) بر جوانب مختلف زندگی، اکنون از اهمیت آن به عنوان تنها عامل موفقیت کاسته شده است. هر چند که مفهوم هوش ممکن است در نزد افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد، با این حال وقتی صحبت از هوش به میان می آید، بلافاصله نوعی توانایی ذهنی درباره انسان تداعی می شود. اگر چه در میان تعدادی از دانش آموزان، تفاوت های فراوانی یافت می شود، اما وقتی صحبت از موفقیت تبعضی از آنان و عدم پیشرفت تعدادی دیگر به میان می آید، مهمترین چیزی که به ذهن می رسد تفاوت هوشی آنان است حال آن که در گذشته این تفاوت تماماً به بهره هوشی نسبت داده می شد و فردی موفّق قلمداد می گردید که دارای بهره هوشی بالایی می بود. اکنون بهره هوشی بالا به تنهایی ارزش قلمداد نمی شود؛ چرا که تنها 20 % از موفقیت را در بر می گیرد حال آن که 80 % از موفقیت به هوش هیجانی و هوش معنوی نسبت داده شده است. بنابراین، امروزه روانشناسان توجه ویژه ای به این قابلیت و نقش آن در زندگی نموده اند و هر روز بر اهمیت و نقش آن به عنوان عاملی تأثیر گذار بر موفقیت در جوانب مختلف زندگی افزوده می شود(گلمن[1]، 1995).

امروزه همگی ما بر این باوریم که میزان توانایی ذهنی فرد یعنی آن چه که ما به عنوان هوش می شناسیم و مقدار آن را توسط تست های هوش می سنجیم. البته باید توجه داشت که هیچ تضمینی برای موفقیت و خوشبختی فرد وجود ندارد. تا چند سال اخیر روانشناسان پاسخ روشنی برای این سؤال که چه عاملی می تواند تا حد زیادی موفقیت و خوشبختی فرد را پیش بینی کند، نداشتند. پس از تحقیقات زیاد معلوم شد که توانایی احساسی فرد، نه تنها مهمتر از توانایی ذهنی او است، بلکه نقش بسزایی نیز در موفقیت، کار، روابط با دیگران و حتی سلامت جسمی فرد دارد )گلمن، 1998 ؛ کاپلان،1993).

2-2-2-2. تعریف هوش

در روان شناسی تعریف واحدی از هوش وجود ندارد. هوش مجموعه ای از توانمندی ها و توانایی هاست. در بهره هوشی، استدلال ها، تجزیه و تحلیل و نیز استفاده از مهارت های کلامی متجلی می شود.از سوی دیگر کسانی که توانایی طراحی دارند، انسان هایی هوشمند هستند.در این میان وقتی از واژه توجه صحبت می شود، این واژه با هوش و انسان های هوشمند ارتباط پیدا می کند که از توجه بالایی برخوردارند.

عامل دیگر حافظه است که از مصادیق توانمندی هاست.بحث بهره هوشی نخستین بار در ایالات متحده و فرانسه مطرح شد. دیری نپایید که مشکلات بهره هوشی، خود را نشان داد که یکی از آن ها مربوط به حوزه های فرهنگی بود.نقدی که به تست های بهره هوشی شد این بود که از لحاظ فرهنگی نمی تواند پاسخگو باشد.عامل دیگر این که تست ها در مورد قدرت استنتاج، کاربرد داشتند ولی در مورد خلاقیت، نوآوری و ابتکار کاملاًعاجز بودند(نوشین، 1388).

"بینه" هوش را توانایی فرد در قضاوت، ادراک و استدلال تعریف می کنند.از نظر "دیوید وکسلر"، هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می شود. به نظر پیاژه، هوش نتیجه تأثیر متقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل به صورت متعادل صورت گیرد، موجب توانایی سازگاری فرد با محیط و پیشرفت هوشی می شود. با توجه به نظرات مختلف می توان هوش را استعداد آموختن و مورد استفاده قرار دادن این آموخته ها در سازگاری با وضعیت های تازه و حل مسایل جدید دانست. به عبارت دیگر هوش قابلیت تغییر یا انعطاف در سازگاری است( راست منش،1389).

ترمن، هوش را ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی می داند و پیرامون تعریف خود می نویسد فرد به همان نسبتی که قادر به تفکر انتزاعی است، هوشمند نیز است) شامرادلو،1383، مه یر و سالووی،1997).

به طور کلی در تعریف واژه هوش اتفاق نظر میان روانشناسان وجود ندارد. تعریف دقیق هوش بسیار دشوار و اغلب مورد نزاع متخصصان است. امروزه، روانشناسان معتقدند که هوش، مجموعه توانایی های یک فرد محسوب می شود که توسط آن، فرد چیزی را می فهمد و به طور منطقی می اندیشد و رفتار می کند. با این حال عناصری از هوش وجود دارد که مورد توافق غالب پژوهشگران است. گیج و برلاینر ( 1992 )[2] ، این عناصر را به سه دسته زیر تقسیم نموده اند:

1- توانایی پرداختن به امور انتزاعی: افراد با هوش با امور انتزاعی (اندیشه ها، نمادها و مفاهیم) سر و کار

دارند تا عینی (ابزارهای مکانیکی، فعالیتهای حسی)

2- توانایی حل کردن مسایل: توانایی پرداختن به موقعیت های جدید، نه فقط دادن پاسخ های از قبل آموخته شده به موقعیت های آشنا.

3- توانایی یادگیری: به ویژه توانایی یادگیری انتزاعیات از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آن ها (سیف،1386).

به عبارتی هوش را می توان توانایی شخص برای تفکر و عملکرد منطقی و معقول تعریف کرد. در اکثر آزمون های هوش، پس از پانزده سالگی پیشرفتی در میزان هوش مشاهده نمی شود، اما سنی که رشد هوش متوقف می گردد بستگی به نوع آزمون مورد استفاده دارد. در اوایل دوران بزرگسالی هوش ثابت به نظرمی رسد، اما نزول حقیقی دارد که نخستین بار در حدود سی و پنج سالگی کشف می گردد و پس از آن کاهش می یابد ولی به طور مستمر مشاهده می شود (پورافکاری، 1386).

برای تعریف هوش کوشش های زیادی به عمل آمده است. یکی از قدیمی ترین تعریف ها توسط بینه و سیمون (1916 ) ، به این صورت مطرح شده است: قضاوت و به عبارت دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد انطباق خود با موقعیت های مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن، به خوبی استدلال کردن؛ این ها فعالیت های اساسی هوش به شمار می روند.

در زندگی روزمره اغلب با افرادی برخورد می کنیم که با وجود یکسان بودن در هوش شناختی، در موفقیت، کار، تحصیل، محیط خانواده و قدرت رهبری با یکدیگر تفاوت دارند. محققان نشان داده اند که بهره هوشی به تنهایی نمی تواند تضمین کافی برای کسب سلامتی، تحصیل، و رضایت فرد باشد بلکه عامل مؤثر دیگری تحت عنوان هوش هیجانی [3]می بایست مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

2-2-2-3. انواع هوش

در حوزه روانشناسی و علوم رفتاری معمولاً باور بر این است که هوش موجودیتی منفرد است که به ارث می رسد و انسان ها مانند لوح سفیدی هستند که هر چیزی را در صورتی که به شیوه ای مناسب ارایه شود، می توان به آن ها آموزش داد. تحقیقات اخیر نشان می دهد که عکس این مسأله صادق است و هوش های چندگانه وجود دارد که کاملاً از یکدیگر مستقل هستند. در میان تحقیقاتی که انواع مختلف هوش را کشف کرده اند، هوارد گاردنر (1975)، پیشقدم کار بر روی هوش های چندگانه بود .



[1] - Golman

[2] - Gij & Berlayner

[3] Emotional Intelligence-